به خودم میآیم و میبینم انگار گم شدهام. انگار توی هزاردالان این شهر دراندشت و کثیف خودم را باختهام و هرچقدر هم که سراسیمه کوبهکو میگردم دنبال خودم، که من» کو، باز هم هیچ نشانی از من نیست. باز هم خودم هستم و هزاران میلیون آدم دیگر روی این زمین که بود و نبود این وجود برای هیچکدامشان جذابیتی ندارد. میدانم باشم یا نباشم، زمین دور خورشید میچرخد و خورشید هم تا وقتی شعلهاش زبانه بکشد و به کوتولهای سفید تبدیل نشده، توی این گیتی بیکران سرگردان پیش خواهد رفت.
درباره این سایت